عمه به جون مادرت
التماس منو ببين
رهام كن از حرم برم
ببين عمو ، خورده زمين
امون از غريبى ، امون زمونه
ببين بى قراره ، ببين نيمه جونه
شده بى كس و بين گودال خونه
عمو جونم(٤)
بذار به قاتلش بگم
اين بدن و اين سر من
بلند شو از رو سينش و
جاى عموم منو بزن
مى رم كه نشى عمه پابست من
تو گودال خونه همه هست من
فداى عمو جون سر و دست من
عمو جونم(٤)
مى بينى كه صف كشيدن
يه عده اى دور و برش
دعام اينه خدا كنه
كه نشكنه بال و پرش
تو درياى خون دست و پا مى زنه
آنيش بر دل خيمه ها مى زنه
داره مادرش رو صدا مى زنه
عمو جونم(٤)
- سه شنبه
- 22
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 12:2
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
اصغر چرمی
ارسال دیدگاه