طاقت بيار جون بابا
چرا پريده رنگ و روت
مگه نديدى مشكا رو
به روى شونه ى عموت
نيگا كن عمو رفته سمت فرات
يه كم آب بياره على جون برات
نچرخون زبونت رو دور لبات
على اصغر (٤)
اينقده بى تابى نكن
چشمات و روى هم بذار
آتيش به قلب من نزن
جون بابا طاقت بيار
تويى قوت چشماى تار من
نذار تنهام اى آخرين يار من
كه بى تو گره مى خوره كار من
على اصغر (٤)
قسم مى دم تو رو بابا
به قطره ى اشك عموت
پاشو دعا كن نخوره
تير به روى مشك عموت
نذار تنها من رو على اصغرم
دعا كن برا ساقى لشكرم
ايشاالله عموت بر مى گرده حرم
على اصغر (٤)
- سه شنبه
- 22
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 12:3
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
اصغر چرمی
ارسال دیدگاه