• جمعه 31 فروردین 03

 آرمان صائمی

زمينه شب سوم حضرت رقيه سلام الله محرم 98 -(صداى پا مياد عمه نكنه بابامه)

765

صداى پا مياد عمه نكنه بابامه
خوشحالم اشك شوقه كه توى چشامه
اومده منو ببره حتماً من از خدامه
-
حالم خوبه
دارم ميرم
پيريت عمه
كرده پيرم
-
منو حلالم كن بى بال و بى پر بودم
تو قافله تو راه هميشه آخر بودم
ميگم به بابا كه برا تو دردسر بودم
-
بند دوم
بيچاره رباب عمه كه چه بى قراره
تو آفتاب ميره روزا شبا بيداره
با خودش همش لالا..چه حالى داره
-
حالش خوب نيس
دستاش بستس
پيداس خيلى 
پاهاش خستس
-
عمه بميرم من چقد عذاب ديدى تو
تو كاروان چقد حال خراب ديدى تو
همه اينا كنار...بزمه شراب ديدى تو
-
بندسوم
به بابا ميگم كه تو هميشه باهام بودى
هرجا كه كتك خوردم سپر بلام بودى
هميشه تو سنگ صبور من تو غصه هام بودى
-
چشمام تاره
دستام سوخته
توى آتيش
موهام سوخته
-
درد و دلاى من سخته برات ميدونم
ديگه دارم ميرم پيش بابا مهمونم
بخاطر همه چى..عمه ازت ممنونم.....!!
-
شعروسبك-آرمان صائمى
محرم 98

  • سه شنبه
  • 22
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 12:15
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید


حجم فایل 629.38 KB
تعداد بازپخش 83
تاریخ بارگذاری سه شنبه 22 مرداد 1398 03:22

ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران