• دوشنبه 3 دی 03


آب ... -(شط فرات هرچه بریخت آب روی آب )

890
1

شط فرات هرچه بریخت آب روی آب 
شرمی نکرد اگر چه بریخت آبروی آب 
او سر نمود دیده خروشان به سوی دشت 
چون مانده دید ، دیدۀ حسرت به سوی آب 
اصغر که اوج معرفت است جست جوی او 
دردا که قعر بادیه بود جستجوی آب 
ای وای اگر زبان بگشاید دهان نهر 
گوید چه شد تبار علی را به کوی آب 
سقا چو در کرانۀ او سرخ رو فتاد 
شد غرق خون فرات و نشد سرخ روی آب 
این رسم آب بوده بخندد به روی مه 
اما گریست ماه پریشان به روی آب 
وقت نما ز بود و نبود آب مشک او 
خاک زمین بادیه می داد بوی آب 
با آب مشک شد به تمنا وضوی خاک 
با خون چشم شد به معلی وضوی آب 
ماهی بریده دست و به چشمش نشسته تیر 
با آبروی رفته ؛ کند کفتگوی آب 
آنکس که ما به وقت بلا آرزو کنیم 
خود می نمود وقت بلا آرزوی آب 

  • چهارشنبه
  • 23
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 10:27
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران