غروب كه ميشه
دلم چه ميگيره بابا
نگفتي ميري
رقيه ميميره بابا
با گريه هام
بهت ميشم خيره بابا ـــــ جونم....
كاش بابا داشتم ، بغل ميكردم بابائيمو
ديگه نميخنديدن به اين يتيمت...
چشم عمو مو دور ديدن ، يتيمتو زدن بابا
به اشك من ميخنديدن ، يتيمتو زدن بابا ٢
بابا ، من الذي ايتمني
كي مثلِ منه
كي از چشاش خون ميباره
كدوم سه ساله
شبيه من لكنت داره
كدوم سه ساله
شبيه من چشماش تاره ـــــ بابايي....
لبهام بي حسّه ، از بس كتك خوردم بابايي
كدوم سه ساله بابا صورت كبوده
شبي كه گم شدم زجر و ، سراغ من فرستادن...
تا فهميدن دخترتم ، شبيه تو من و زدن
بابا ، من الذي ايتمني
بعد يه عمر
خوش اومدي باباجونم
بعد يه عمر
تو بغل تو مهمونم
امشب و من
برات لالايي ميخونم ـــــ بابايي....
لالايي بابا ، تو كه بخوابي من ميخوابم
آخه بابايي زحمت دادم به عمه
عمه حلالم كن اگه ، زدن تو رو بخاطرم
بابايي دنبالم اومد ، ديگه راحت ميشي ازم
بابا ، من الذي ايتمني
صلوات الله عليهم اجمعين
لعنة الله علىٰ اعدائهم اجمعين
التماس دعا
كربلا - ذي الحجة ٩٨
- چهارشنبه
- 23
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 14:25
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
عباس میرخلف زاده
حمید نورعینی