پریده از خواب
پریده از خواب بریده از تاب دختر گریان حسین دگر نمی خوابد
فغان و گریه کند رقیه شب همه شب تا که نشانی از پدر یابد
بهانه جوید شبانه گوید نام پدر بلکه مهِ او به حرم تابد
پریده از خواب بریده از تاب دختر گریان حسین دگر نمی خوابد
******
پریده از خواب و فقط بهانه گیری کند
شکایت از جدایی و درد اسیری کند
خواب پدر دیده دوباره ، گُل ماتم زده
به کودکی ناله چنان دورة پیری کند
روی پدر دیده غریبانه به خوابی جدید
گریه کنان کرده عجب شور و نوایی پدید
تا که ببیند رخ بابای سفر کرده را
لحظه به لحظه کند این شیون و زاری شدید
خرابه غوغا شده از جدایی خیمه به دلها زده بی نوایی
بساط اشک و نالة شبانه دوباره برپا شده نینوایی
پریده از خواب بریده از تاب دختر گریان حسین دگر نمی خوابد
******
او که به خواب کرده به سیمای پدر گفت و گو
لحظه ای از آه و فغان لب ننماید فرو
اشک حرم گشته از این بار مصیبت روان
بُرده دگر حوصلة تک تک خیل عدو
نیمه شبان کنج خرابه شده غوغا به پا
طفل سه ساله که دلش پیش پدر مانده جا
طاقتش از دوری بابا به ستوه آمده
یا اَبَتا از دو لب خود ننماید جدا
خرابه غوغا شده از جدایی خیمه به دلها زده بی نوایی
بساط اشک و نالة شبانه دوباره برپا شده نینوایی
پریده از خواب بریده از تاب دختر گریان حسین دگر نمی خوابد
******
تاب و تحمل دگر از سینة او پَر زده
مرغ دلش تا گذر کرب و بلا سر زده
نیزه اشکش شده همسنگر تیغ پدر
هول و هراسی به ستونهای ستمگر زده
سینة طفلان بلادیده سراسر غم است
دیدة آنان همه مانند رقیه ، نم است
اشک عزا می چکد از چشم یتیمانه ها
جان بدهد طفل حسین در غم بابا ، کم است
خرابه غوغا شده از جدایی خیمه به دلها زده بی نوایی
بساط اشک و نالة شبانه دوباره برپا شده نینوایی
پریده از خواب بریده از تاب دختر گریان حسین دگر نمی خوابد
******
بهر رقیه به خرابه دو نشان آمده
تشت زر و رأس پدر ، پرده کشان آمده
بر سر دامان گُل خسته ، نشسته پدر
وقت سفر با رُخ خونابه فشان آمده
بُرده دل از شیعه غم غربت پروانه ها
قصة مظلومیت و غصة ویرانه ها
سروری از اشک رقیه به فراق پدر
شعر عزا گو به تسلای غریبانه ها
خرابه غوغا شده از جدایی خیمه به دلها زده بی نوایی
بساط اشک و نالة شبانه دوباره برپا شده نینوایی
پریده از خواب بریده از تاب دختر گریان حسین دگر نمی خوابد
******
شاعر : محمدرضا سروری
- شنبه
- 29
- مهر
- 1396
- ساعت
- 9:11
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
- شاعر:
-
محمدرضا سروری
ارسال دیدگاه