غزل ولادت حضرت امام هادی(ع)
الا یا ایّها الهادی دل و جانم به قربانت
خدا با برگِ گلهايش به پا كرده تن و جانت
به بيتِ تو نميگنجد رديف و قافيه، مولا
دو ابرويت رديف و قافيه برقِ دو چشمانت
ضریحت غرق ایهام و کنایه گنبدت دارد
معمايي شده شعرم، ز آن پيدا و پنهانت
ندارد صنعتِ شعری، كمي آرايه در كارم
دلم امشب هوایی شد، من و دیوانِ ایوانت
تو را همیشه می خوانم میان خواب و بیداری
ز الطاف شما گشتم شب و روزم پریشانت
تو هم شعري، تو هم شاعر، تو استادِ ادب هستی
منم سرگشته در شعرت، منم مرغِ غزل خوانت
همه بود و نبودِ من، فداي شعرِ نام تو
هزاران دفتر شعرم فدای تارِ مژگانت
شبِ عید است و دست من ندادی مزدِ اشعارم
یقین دارم که روزی می شوم پیوسته مهمانت
- جمعه
- 25
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 22:36
- نوشته شده توسط
- حسن فطرس
- شاعر:
-
حسن ثابت جو
ارسال دیدگاه