• یکشنبه 4 آذر 03

 اصغر چرمی

زمزمه شام غريبان -(روبرو نيزه مى گفت)

1595
1

روبروى نيزه مى گفت
يه خواهرى با چشم تر
باور نمى كنم دارم
بدون تو مى رم سفر

تو گودال خون حال من رو نديدن
ديدم كه چجورى موهاتو كشيدن
جلو چشم مادر گلوت و  بريدن

خداحافظ (٤)

چشماتو وا كن و ببين
ميون اين نامحرمام
مونده دلم كربلا و 
دارم مى رم كوفه و شام

تنت روى خاك و رو نيزه سر تو
تو گودال خون شد شكسته پر تو
بميرم براى دل مادر تو

خداحافظ (٤)

جلو چشاى بچه هات
نزن به زخم دل نمك
قرآن كه مى خونى داداش
 بچه ها مى خورن كتك

الهى نبينى رو دستم طنابه
ببين قلب من از غم تو كبابه
مگر جاى زينب تو بزم شرابه

خداحافظ(٥)

  • شنبه
  • 26
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 12:36
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید


حجم فایل 556.07 KB
تعداد بازپخش 149
تاریخ بارگذاری شنبه 26 مرداد 1398 03:45

ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران