با وجودی که در این میخانه هستم تازه کار
بیقرارم،بیقرارم،بیقرام،بیقرار
شکرولله جذبه ی ساقی مرا کرده شکار
هم سپردم عقل و دل را با توکل دست یار
هم شدم سرمست،هم از شدت مستی خمار
دوست دارم مِی بنوشم با همین حال خراب
دوست دارم مست باشم،نه به دنبال ثواب
دوست دارم بشنوم امشب سلامم را جواب
دوست دارم جان سپارم در رکاب بوتراب
مست دارد ساقی ما در دوعالم بیشمار
اولین و آخرین مخلوق خالق ساقی است
مهر او قبل از تولد در دل مستان نشست
خوش به حال آنکه شد بعد از خدا ساقی پرست
یاعلی گفته خدا وقتی که با او داده دست
حق به این مخلوق خالق دائماً کرد افتخار
یک نفر باقی نمانده پای جولان علی
رفت بی سر هر کسی آمد به میدان علی
مثل حیدر نه،نیاید مثل سلمان علی
کعبه هم آمد به جمع سینه چاکان علی
سر گذارم زیر پای آن شه دلدل سوار
يك شبه يك آن چهل منزل پذيراي علي ست
با خدا بوده همان شب عرش حق جاي علي ست
دائمأ ذكر نبي نام دل آراي علي ست
بر سر دوش نبي جاي كف پاي علي ست
با خدا و مصطفي بوده هميشه هم جوار
اختيار عالم امكان به دست مرتضاست
آمدن يا رفتن انسان به دست مرتضاست
درد ميداند فقط درمان به دست مرتضاست
ابر هم فهميده كه باران به دست مرتضاست
كار حق را ميكند هم در نهان هم آشكار
حضرت رزاق در عالم يقين دارم علي ست
باني پيداش آدم يقين دارم علي ست
نفس پاك حضرت خاتم يقين دارم علي ست
در دو عالم صاحب پرچم يقين دارم علي ست
با دو ابرويش مرا كشته بجاي ذوالفقار
حائلي بين خدا و حيدر كرار نيست
مادح حيدر كسي جز احمد مختار نيست
جبرئيلي بين مولا و خدا در كار نيست
بارها فرموده حق اين قابل انكار نيست
لافتي الا علي لا سيف الا ذوالفقار
از ولي الله بعضي سرسري رد ميشوند
ساده از القاب ناب حيدري رد ميشوند
از كنار باده هاي كوثري رد ميشوند
عده اي در درس حيدر محوري رد ميشوند
خوش به حال آنكه شد مست از شراب آبدار
احمق آنكه با مي القاب بازي ميكند
مي نخورده با شراب ناب بازي ميكند
در كنار آب با مهتاب بازي ميكند
در وضوي خويش هم با آب بازي ميكند
دور خود ميگردد و درجا زند در روزگار
ما علي را با خدا تلفيق در هم ديده ايم
تازه با اين ديد هم آن شاه را كم ديده ايم
از زبان حق براي او بنازم ديده ايم
جلوه اي از مرتضي را در محرم ديده ايم
دست عباس علمدار است حالا ذوالفقار
- شنبه
- 26
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 13:36
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محسن صرامی
ارسال دیدگاه