مولام علی باشد و الله پرستم
در ظل عنایات بنی فاطمه هستم
وقتی که دم از مهر علی میزنم انگار
از هر چه پلیدیست در عالم همه رستم
عمریست که خوردم نمک آل محمد
شرمنده از آنم که نمکدان بشکستم
یک شب به دعا دست بر آوردم و دل بر
الطاف خداوند جهان سیطره بستم
گفتم که خدایا نشدم بنده لایق
بگذشت میانسالی و نزدیک به شصتم
لنگ است کنون مرکب بیچاره عمرم
گمراه شدم رشته طاعات گسستم
اکنون که پشیمان شدم از این همه عصیان
چون سائل درمانده به کوی تو نشستم
با گوش دل آنگاه شنیدم سخن عشق
فرمود که بخشودگیت هست به دستم
فخری کن و دم زن ز علی مایه ی رحمت
اینقدر مگو بنده ی نالایق و پستم
فریاد بزن روز ازل از لب کوثر
دُردی به لبم خورده خراباتی و مستم
بگذر ز من ای خالق بخشنده و منان
چون خادم أل علی از روز الستم
فرموده خداوند که ای بنده عاصی
تا مرگ در توبه به روی تو نبستم
- دوشنبه
- 28
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 15:43
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
حسنعلی بالایی
ارسال دیدگاه