باز کن چشم دلت حج وداع طاهاست
در مکانی که غدیرست تجمع برپاست
مسلمین منتظر نطق پیمبر باشند
نقش پرسش به رخ تک تک آنها پیداست
ازچه رو جمع نموده همه را پیغمبر
ازچه امروز به گوش علی اش در نجواست
ازجهاز شتران گشت بپا یک منبر
حصرت ختم رسل ناطق در آن صحراست
خوانده در بر علی ودست ورا بالا برد
همنشینی مه ومهر عجب بس زیباست
گفت مردم،هرآنکس که منم مولایش
این علی جای نشین من و او را مولاست
بعد آورد بر او حضرت جبریل،آیه
که به این امر خداوند در امروز رضاست
روز روزیست که دین همگان کامل شد
روز روزیست که اتمام همه نعمت هاست
از ازل عرش خدا منتظر آن بوده
آمده این روز وبه درگاه خدا جشن بپاست
جاودان مشعل پرنور الهی ست غدیر
شیعه را یک سند بی مثل وبی همتاست
هرکه با آل علی هست عدو می داند
تا که صحبت زغدیرست به هرجا رسواست
عید عظمای خداوند جلیل است غدیر
سالهاییست که بر حیدریون جان افزاست
هرکسی هست علی دوست غدیری باشد
چونکه بر حق علی این سند زنده گواست
شاد باشید وبگویید به هم تبریکات
چونکه این عید،مهم عید همه اهل ولاست
شعر:اسماعیل تقوایی
- دوشنبه
- 28
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 17:4
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه