فدای روی شبیه ماهت
رقیه قربونی نگاهت
نمونده معجر برای من تا
بشه توو این لحظه فرش راهت
با چشای خونی درمون کردی
دردایی رو که بی درمونه
کی دلش اومده که اینجوری
موهای تو رو بسوزونه
از غم دوری تا کی باید اشک بریزم
چه بلایی سرت اومده ای عزیزم
یاحسین ۳ جان
شکسته ابروت شکسته گونه
روی لبات لکه های خونه
بهم نگو که دیدم با چشمم
می دونم آثار خیزرونه
غم توی دلم شده مهمون و
لحظه ای نمی گْذره از من
خیلی زخمیه سر تو بابا
وضع تو وخیم تره از من
عاشقانه سرت رو به آغوش می گیرم
نذرم این بود بیای و برا تو بمیرم
یاحسین ۳ جان
- چهارشنبه
- 30
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 13:34
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
بهمن عظیمی
ارسال دیدگاه