شعر ولایت حضرت علی(ع) ـ ویژه غدیر خم
دشمن حيدر تو دمي گوش كن
حق كه نگفتم تو فراموش كن
نيست به جز عدل علي خشم تو
عين علي كور كند چشم تو
ذكر علي نور جلي است و بس
لام علي لطف علي است و بس
عشق علي جاريمان ميكند
ياي علي ياريمان ميكند
دير نپايد كه شكارش شويد
عالم و آدم همه يارش شويد
دست ملائك همه جام عليست
نور خدا مغز كلام عليست
غار حرا چشم نبي باز كرد
بعثت خود با علي آغاز كرد
عشق كه پابوس مرام عليست
فاطمه خود زنده به نام عليست
حق و حقيقت همه دم با عليست
حلقهي وصل من و تو يا عليست
***
نوش علي، جوش علي، هوش عليست
آنچه نشد هيچ فراموش عليست
بي علي عالم به خزان ميرود
با علي هر درد ز جان ميرود
هر كه بود عاشق حيدر رهاست
هر كه علي دوست نباشد فناست
حب علي جوي تو ديوانه شو
ذكر علي گوي تو مردانه شو
لحظهاي شاه نجف ياد كن
خانهي دل با علي آباد كن
جام علي نوش كه مستت كند
عشق علي يكّه پرستت كند
با علي تا عرش تو جولان دهي
بي علي كافر شوي و جان دهي
با علي بر كوه اثر ميكني
بي علي آخر تو ضرر ميكني
***
تا كه علي در دل من جا گرفت
زندگيام جور شد و پا گرفت
من به علي سرخوشم و زندهام
تا به ابد دولت پايندهام
حشر بپرسند كه راه تو چيست؟
يا كه بگويند كه شاه تو كيست؟
چيست جوابِ تو ندانم ولي
هست جواب همهي ما علي
- چهارشنبه
- 30
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 15:6
- نوشته شده توسط
- حسن فطرس
- شاعر:
-
حسن ثابت جو
ارسال دیدگاه