پشت كوههای خراسون مرقد پاكتو دیدن
واسه او صحن مطهر تو غروب كنار ایوون
واسه كفترای معصوم كه تو آسمون میگردن
واسه آدمای مغموم كه میان، دخیل میبندن
واسه اون هوای تازه كه پر از عطر گلابه
اگه دستم به ضریحت برسه واسم یه خوابه
واسه اون حوض قشنگی كه پر از آب زلاله
واسه سنگ فرشای ایوون كه برام خواب و خیاله
دل من تنگه میدونی كاشكی قابلم بدونی
چقدر آرزو دارم لب حوض وضو بگیرم
یا كه از تربت پاكت مثل یاسا بو بگیرم
واسه اون اوج شكفتن توی عالم زیارت
واسه اون لحظه كه آدم میرسه به بینهایت
واسه اون كفشا كه مردم روی پله در میارن
واسه اون شمعی كه روشن توی صحن تو میزارن
واسه اون ساحت پاكی كه درش همیشه بازه
واسه دستای نیازی كه به سوی تو درازه
دل من تنگه میدونی كاشكی قابلم بدونی
هیچ كسی نومید و ناكام نمیره از آستانت
تو پر از لطف و شفایی واسه درد دوستانت
مثل مرهم تو میمونی واسه آدمای دربند
تو امیدی كه میشینه توی قلب یه نیازمند
تو صدام كن، تو صدام كن، زائر كوی تو باشم
یا برای كفترات من، سر ظهر دونه بپاشم
من یه قاصر یه خطاكار لحظه خوب مناجات
میدونم كه هیچ نیازی به زیارتم نداری
اما من غرق نیازم اما تو بزرگواری
واسه تو حرم نشستن واسه لحظهی رسیدن
دل من تنگ میدونی كاشكی قابلم بدونی
- چهارشنبه
- 29
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 7:26
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه