دل به عشق تو سپردم -نمک سفرت و خوردم
کربلا منای عشقه- قربونی برات آوردم
زندگیم نذر تو و محبتت
نبینم غریبی و تو صورتت
اجازه بده به میدون بزنم
می کشی منو آخر با غربتت
دست رد نزن برادر- به دو تا هدیه ی خواهر
اگه تو رو مو نگیری -قسمت میدم به مادر
همه مادرا برات جوون دادن
پیش پای اکبر تو خون دادن
این دو تا سپاه خواهر تو ان
ارث مادری شون و نشون دادن
این دو فدای یارن-به پای تو جون میذارن
دوتایی اگر جوونن -مثل تیغ ذوالفقارن
خون زینب می جوشه تو رگشون
میکشم دیگه برات خط و نشون
نزاری برن، خجالت از حرم
قبل تیغ ونیزه ها می کششون
بزا تا برن به میدون-یادته یه راز پنهون
برای پسر چه سخته -ببین مادر و حیرون
یادته مدینه بین کوچه ها
مادر و کتک زدن به پیش ما
یادته چطوری بیرون کشیدیم
مادر و ماها ز زیر دست و پا
نمیام ز خیمه بیرون -نبینم چشات و گریون
انقدر با گریه کردن -دل خواهر و نسوزون
پسرام فدای موی اصغرت – فدای قد و بالای اکبرت
هواتو دارم که روز اربعین – نگیری تو هم سراغ دخترت
- شنبه
- 2
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 13:33
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
قاسم نعمتی
ارسال دیدگاه