این خیمه را زینب بیت الحزن میکرد
طفلان خود را با گریه کفن میکرد
در اوج غربت بود یاد برادر بود
در کربلا اما یاد وطن میکرد
دو دسته گل بهرت آوردم
به عشق روی تو پروردم
تو خیمه تنها برادر جان
به غربتت گریه میکردم
واویلتا آه و واویلا(۳)
بند دوم
بشنیدم از خیمه آقا صدای تو
جان من و طفلان بادا فدای تو
همچون کبوتر ها بال و پری دارند
با صد امید اینجا کردند هوای تو
چهرهی معصومشون ماهه
ناله و افغانشون آهه
هدیهی خواهریم آقا
دور سر طفل ششماهه
واویلتا آه و واویلا(۳)
شاعر : مرتضی محمودپور
- یکشنبه
- 16
- مهر
- 1396
- ساعت
- 10:49
- نوشته شده توسط
- احسان نیکخواه
- شاعر:
-
مرتضی محمودپور
ارسال دیدگاه