من مسلمم سفیر،توام به شهر کوفه
زده به روی لب هام،غنچه ی غم شکوفه
کوفه میا حسین جان۴
مهمان نوازی از من،از بهر کوفه ننگ است
مهمان که از ره آید،پذیرایی به سنگ است
کوفه میا حسین جان۴
از تو همه گسستند،دست مرا ببستند
موقع خوردن آب،دندان من شکستند
کوفه میا حسین جان۴
مهر و محبت تو،شد گنهم حسین جان
دارالعماره گشته،قتلگهم حسین جان
کوفه میا حسین جان۴
بس کوفیان پلیدند،غربت من بدیدند
بر روی بام قصرش،سر مرا بریدند
کوفه میا حسین جان۴
در راه تو حسین جان،من اولین شهیدم
با دادن سر خود،عشقت به جان خریدم
کوفه میا حسین جان۴
میا که می رسد جان،بر لب تو حسین جان
قامت خمیده گردد،زینب تو حسین جان
کوفه میا حسین جان۴
- دوشنبه
- 4
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 13:58
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
رضا یعقوبیان
ارسال دیدگاه