ناله و آه و زاری، کار زینب همینه
داغ تو روی قلبم آخر اینجا میشینه ...
خواهرت روضه خون شد حالا
بوی خون داره خاک صحرا
می شنوم ناله های زهرا
ای برادر ای سایه ی سرم
روی سینه داغت رو می برم
میدونی دوری از تو واسه ی من عذابه
جون میدم وقتی از خون صورت تو خضابه
میشه اشکم شبیه بارون
سر بریده میشی غرق خون
زینب از داغ تو پریشون
ای برادر ای سایه ی سرم
روی سینه داغت رو می برم
حال زینب خرابه، تشنگی یک عذابه
انگاری این بیابون بین آب و سرابه
من می بینم با چشمای تر
اصغرت پیش چشم مادر
میشه از تشنگی اون پرپر
ای لب تشنه ای اصغرم بخواب
با اشک تو من میکشم عذاب
- سه شنبه
- 5
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 9:3
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
امیر روشن ضمیر
ارسال دیدگاه