جون من رو میگیره رفتن تو عزیزم
میری و مثل بارون من دارم اشک میریزم
پیر میشم از غمت واویلا
ای همه دلخوشی بابا
توی خیمه عزا شد برپا ...
روی سینه داغت رو می برم
ای اکبرم، پیغمبر حرم
حالا که پیش چشمام غرق خون رو زمینی
کاش یه لحظه علی جان حال من رو ببینی
جون بابات به لب رسیده
پیکر تو چرا پاشیده
پاشو زینب داره جون میده
روی سینه داغت رو می برم
ای اکبرم، پیغمبر حرم
- سه شنبه
- 5
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 9:55
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
امیر روشن ضمیر
ارسال دیدگاه