بیا نگار دل آرا بیا که برگردیم،
دلم گرفته در اینجا بیا که برگردیم،
هراس و دلهره گردیده باعث زجرم،
امیرعالم بالا بیا که برگردیم،
دهد شمیم فراق عطر و بوی این صحرا،
محن گرفته دلم را بیا که برگردیم،
ربوده صبرو قرارم غریبی اینجا،
امان ز وادی غمها بیا که برگردیم،
تمام غصه ام اینست به جان مادرمان
جدا شوم ز تو آقا بیا که برگردیم،
من از نگاه پر از معنی تو فهمیدم،
شوم غریبه و تنها بیا که برگردیم،
بیا به حال من غمزده تو رحمی کن،
از این مکان خطرها بیا که برگردیم،
چنین رسد به نظر این طریق مهمانی،
شود مصیبت عظمی بیا که برگردیم،
تو را قسم به که گویم در این عذاب آباد،
عزیز حضرت زهرا بیا که برگردیم،
مرا کجا و اسیری به دست نامردان،
نگین عترت طه بیا که برگردیم،
بگو زبعد تو ای دلرباترین چه کنم؟
من از شرارت اعدا بیا که برگردیم،
- سه شنبه
- 5
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 10:40
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
رضا آهی
ارسال دیدگاه