• جمعه 2 آذر 03

 اسماعیل تقوایی

ورود کاروان به کربلا_زورق غمهای زینب کربلا پهلو گرفت

766
1

زورق غمهای زینب کربلا پهلو گرفت
قلب زینب از غمی تازه دوباره بو گرفت
بربرادرگفت جانا هست این وادی کجا
پای تا برآن نهادم از تنم نیرو گرفت

ای حسین من مزن خیمه در این ماتمسرا
بیم دارم باشد اینجا وادی رنج وبلا

گفت زینب جان صبوری کن صبوری بهتر است
کاروان را دیگر اینجا جایگاه آخر است
بار بردارید واینجا خیمه ها برپا کنید
در همین وادی شهادت وعده ی پیغمبرست

خاک اینجا قتلگاه یکه مردان خداست
خواهرم اینجا حسینت راضی از حکم قضاست

چند روزی دیگر اینجا محشر کبری شود
لشگر من روبرو با لشگر اعدا شود
می شود از پیکر یاران خوبم سر جدا
این زمین از خون پاک عاشقان دریا شود

صبر کن خواهر تو هم ام المصائب می شوی
مرگ خود را از خدا هر لحظه طالب می شوی

قد وبالای علی اکبرم را خوب بین
تا توانی از رخ عباس خود گلبوسه چین
بر گلوی ناز اصغر تا توانی بوسه زن
در کنار قاسم وعبداللهت هردم نشین

این عزیزانت به راه دین فدایی می شوند
روز عاشورا شهیدانی خدایی می شود

صبرکن زینب میا از خیمه ات بیرون، میا
آن دمی که می شود از پیکر من سرجدا
من نمیخواهم که بیند دشمنم زاری تو
ازتو می خواهم نمایی صبر بر سوءالقضا

چون رسیدش حرف اینجا،زینبش ازحال رفت
مرغ عشقش ناله کرد وبی پر وبی بال رفت

شعر:اسماعیل تقوایی

  • چهارشنبه
  • 6
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 0:27
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران