ازدست و پای تو بوسه می گیرم
آخر برای تو اینجا می میرم
اذن شهادت بده تا رهاشم
من توی زندون غصه اسیرم
آه ببین حال من رو پریشون
آه بده اذن میدون عمو جون
قلبم برای تو آروم نداره
چشمام توی خیمه ازغم می باره
از این می ترسم که از اسب بیاُفتی
دنیا غمت رو به قلبم میذاره
آه تمام حرم غرق آهِ
آه می بینی عمو بی پناه
آخر به شَهد شهادت رسیدی
چی می بینم تو چرا قدکشیدی
سینه ات شکسته شدی مثل زهرا
قاسم توکه مادرم رو ندیدی
آه تو رو توی آغوش میگیرم
آه پاشو که کنارت می میرم
- پنج شنبه
- 7
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 16:34
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
امیر روشن ضمیر
ارسال دیدگاه