(گهواره خالی قنداقه خونین لایی لایی از سفر برگشته رودم )
از خون اصغر شد چهره رنگین دیدنش آتش زده بر تار و پودم
مادر بمیرد زین داغ سنگین کاش به جای کودکم خود رفته بودم
یک خیمه گاه شد از غصه غمگین آتش گرفته خیمه ها از آه و دودم
******
شد اصغـر من کـرب و بـلائی
با خـون سـرخ حنجر حنـایی
کوچـک ترین گـل با دلربـایی
بر دسـت بـابـا گشته فـدایی
در کـربـلا آب بـی آبـرو شـد
قنداقه پوشم خونین گلـو شـد
تیری سه شعبه مهمان او شـد
یک خیمه گاه در ماتم فرو شد
(گهواره خالی قنداقه خونین لایی لایی از سفر برگشته رودم )
******
گهـواره بینـم در رو بـه رویم
دیگـر لالایـی با کـی بگـویم ؟
بغـض عجیـبـی دارد گلـویـم
بایـد دو دیـده با خون بشویم
شیرین دهن بود خونین دهن شد
قنداقـه تن بود با آن کفن شد
نـازک بـدن بود پـاره بـدن شد
امیّـد من بـود تأییـد مـن شد
(گهواره خالی قنداقه خونین لایی لایی از سفر برگشته رودم )
******
رود صغیــر نـا خــورده آبـم
مـادر برایـت بی صبر و تابـم
گهــواره دیـدن داده عـذابـم
یـاد لبـانــت ریـزد گـلابـم
سـرباز کوچـک در جیـشِ الله
شـد نازدانـه عُمـر تو کوتـاه
با قحطـی آب بـا گـریـه و آه
با اشک خونین با نیزه همـراه
(گهواره خالی قنداقه خونین لایی لایی از سفر برگشته رودم )
******
قنداقـه ات ای در خون تپیـده
بوسـم گـذارم بـر روی دیـده
مـادر پس از تو قـدّم خمیـده
لـالـایـی ام را دنیــا شنیـده
چون سروری هر قلبی کبابست
آوای لـب ها غـوغـای آبسـت
غمگین ترین غم سهم رباست
بر جان مادر این غم عذابسـت
(گهواره خالی قنداقه خونین لایی لایی از سفر برگشته رودم )
- پنج شنبه
- 7
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 17:42
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محمدرضا سروری
ارسال دیدگاه