• چهارشنبه 16 آبان 03

 اسماعیل تقوایی

یارقیه بنت الحسین_تادر خرابه نمایان آن روی همچون قمر شد

435

یا رقیه بنت الحسین

تادر خرابه نمایان، آن روی همچون قمر شد
درمان درد سه ساله، دیدار راس پدر شد

سر را گرفته در آغوش، بوسید روی پدر را
پایان آن گریه آمد، تلخی کامش شکر شد

درد دل او شد آغاز، سنگ صبورش سری بود
صحبت زجور عدو و،سختی طول سفر شد

بابا نبودی ببینی، بعد تو با ما چه کردند
درخیمه ها آتش افتاد، غارت زما هر گهر شد

از دست آنها دویدم، بر روی خار مغیلان
پرآبله هر دوپایم، ازاشک من دیده تر شد

بابا زناقه فتادم، آن مرد سیلی به من زد
بر صورتم رنگ نیلی، از سیلی اش جلوه گر شد

هرگه بهانه گرفتم، شلاق شد پاسخ من
هردفعه بیچاره عمه، بهر سه ساله سپر شد

بابا یتیمی چه سختست،وقتی بود با اسیری
بیچاره هر دختری که، اینسان چومن بی پدر شد

خوش آمدی ای پدر جان، در کنج ویران سرایم
شام سیاه رقیه، با لطف بابا سحر شد

مگذار من را ببر تو،همراه خود دخترت را
درد فراق تو بابا،بر جان دختر شرر شد

شعر:اسماعیل تقوایی

  • پنج شنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 22:8
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران