در ازل چون طرح آدم ريختند
با گِلم مهر رضا آميختند
غرق منت غرق آبادي شدم
لايق لطف خدادادي شدم
باز امشب دل توسل مي کند
بر لبم نام رضا گُل مي کند
اي عزيز فاطمه شمس الشموس
آفتاب نجمه مأنوس نفوس
قبله ي هفتم عزيز مرتضي
عالم آل محمد يا رضا
اي سراپا نور اجلالِ علي
اي علي دوم آل علي
پور موسي مظهر ا... و نور
خواهش موسي تويي در کوه طور
جاي هر دل بر سر بام تو نيست
هر زبان که لايق نام تو نيست
عالم و آدم ز تو گويد کم است
بردن نام تو اسم اعظم است
شکر لله خار گلزار توأم
بر سر بازار دل زار توأم
با کلاف جان خريدارت شدم
ضامن آهو گرفتارت شدم
هيچ بودم اعتبارم داده اي
خشک بودم برگ و بارم داده اي
پرده بر کار بدم انداختي
بين مردم سر بلندم ساختي
اي ملائک در حريمت صف زده
با سلام و ذکر و تسبيح آمده
اي تجليّ خدا روي زمين
سايه سار مهر تو حصن حصين
عالم و آدم به لطفت دل خوشند
مه رخان خود را برايت مي کُشند
خضر مشتاق رخ جانانه ات
جرعه اي خورده ز سقاخانه ات
سائلت را منصب شاهي کم است
آستان بوس تو خود صاحب دم است
اي امام مهربان مهمان نواز
اي پذيراي همه با روي باز
بين شاه و بنده اينجا فرق نيست
خوب و بد در چشم زيبايت يکي است
اين سخن عين کمال و لاف نيست
با تو و حرف از بهشت انصاف نيست
اي بهشت از هر نگاهت ريخته
اشک بر دامان تو آويخته
خانه ي ويران دل آباد توست
قبله ي من صحن گوهر شاد توست
هر اجابت بسته بر ايماي توست
در جواز کربلا امضاي توست
- پنج شنبه
- 30
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 6:34
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه