غریب مانده ولی زهر تا اثر بکند
خدا کند جگرش را خودش خبر بکند
برای اشک به خنده جواب می آید
کنیز خانه به دنبال آب می آید
امام شاهد طومار بی مرامی هاست
امام مظهر مظلوم تشنه کامی هاست
غمش کجا ببرد زخم از خودی خورده
کسی که ارث ز تنهایی حسن برده
به احتضار غریبش به هلهله بودند
هزار جعده به فرمان حرمله بودند
نمک شدند به زخمش دمی که رقصیدند
به اشک بی کسی اش ناکسانه خندیدند
به خاک حجره چه آرام می برد سر را
خدا به خیر کند چارچوبه ی در را
خدا کند که از این حجره جابه جا نشود
خدا کند که سرش سهم پله ها نشود
خدا کند که عزیز غلام ها باشد
نه گرم سوختن روی بام ها باشد
اگر چه سوخت ولی بی کفن نمی ماند
سر مطهر او بی بدن نمی ماند
روا نبود شبیه حسین جان دادن
گلوی خویش به سر نیزه ی سنان دادن
کسی که گوشه ی گودال زیر و رو می شد
شبیه غصه تنش شرح مو به مو می شد
رسید پنجه به مو موقع بلا شده بود
زمان پر زدن شاه کربلا شده بود
رسید زینب کبری برای یاوریش
هزار حیف زمانی که سر جدا شده بود
میان توبره ای راس سیدالشهدا
خدا به خیر کند صحبت طلا شده بود
چه کرد شمر تنش را که لحظه ی تدفین
عزیز فاطمه محتاج بوریا شده بود
قدیم ها به سر دوش مصطفی جا داشت
سری که ملعبه ی دست بچه ها شده بود
- یکشنبه
- 10
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 9:44
- نوشته شده توسط
- محدثه محمدی
- شاعر:
-
حسین واعظی
ارسال دیدگاه