• دوشنبه 3 دی 03

 مجتبی صمدی شهاب

شب دوم محرم -(نگرانی من از چهرهء زردم پیداست )

755


نگرانی من از چهرهء زردم پیداست 
تو مگو خواهر من منزل آخر اینجاست 

دلهُره کُشت مرا خواهر خود را دریاب 
باورم نیست که این دشت همان کرب و بلاست 

آیه میخوانی و ارکان تنم می لرزد 
نیستی فکر من انگار دو چشمم دریاست 

نگران توأم ای یار بیا برگردیم 
با تو بودن همه اُمّید دلم بعد خداست 

از بَرم دور مشو بَندِ دلم پاره شود 
بازی اینگونه مگر با دل بیمار  رواست؟

شانه ات را برسان تا که به آن سر بنهم 
از نگاهم تو ببین درد دل من پیداست 

به مدینه ببری کاش رُباب و طفلش 
منّت آب از این کور دلان بی معناست 

از سرت مویی اگر کم بشود می میرم 
چه رسد تا که ببینم سرِ نعشت دعواست 

من چگونه سرِ جسم تو به گودال آیم 
تا ببینم تن تو بی زره و خود و عباست 

نگرانم که نوک نیزه به حلقت برسد
یا ببینم به شکم خُفته تنت در صحراست 

همهء دلخوشی ام مثل تو بر عبّاس است 
بی ابالفضل شوم مُشکل من معجرهاست 

حاضرم تا ابدالدّهر بسوزم امّا 
من نبینم سرِ تو سایه ء من از بالاست 

  • یکشنبه
  • 10
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 13:19
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران