شاعر: سیدرضا هاشمی سره
گوشوارهی نوحه:
«ای طفل نازدانه دیگر مکن بهانه
دیگر مکن بهانه ودیگر مکن بهانه»
**********
ای نازدانه دخترم دیگر مکن بهانه
آه ای شبیه مادرم دیگر مکن بهانه
بنگر فراز نیزه را چشمم به جانب توست
مَپسند از این دلخون ترم دیگر مکن بهانه
در گوش خود هر دختری دارد دو گوشواره
از زخم گوشت دخترم دیگر مکن بهانه
جان پدر این عمهات تاب و توان ندارد
داغ برادر دخترم سخت است،جان ندارد
با او مدارا کن که او بسیار غم کشیده
خود را به این شام بلا با قد خم کشیده
این شیر دخت حیدر است و خورده تازیانه
دیگر مکن بهانه و دیگر مکن بهانه ...
خار مغیلان بوسه زد بر پای ناتوانت
لکنت گرفت از سیلی نامردمان زبانت
ای مثل زهرا مادرم محزون و قد خمیده
پیر سه ساله غیر تو چشم کسی ندیده
بابا چه کرده با دلت بی مهری زمانه
دیگر مکن بهانه و دیگر مکن بهانه
هر نیمه شب با تشت زر نجوا و ناله سخت است
راس پدر بر دامن طفل سه ساله سخت است
با اشک چشمت شستشو دادی سر پدر را
هر چند که نشناختی این سنگ خورده سر را
بال و پرت را سوخته این آفتاب سوزان
پایت شده پر آبله نفرین بر این بیابان
- دوشنبه
- 11
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 16:2
- نوشته شده توسط
- انجمن هنر و ادبیات آیینی افغانستان
- شاعر:
-
سید رضا هاشمی سره
ارسال دیدگاه