• دوشنبه 3 دی 03

 علی اکبر لطیفیان

اشعار مهدوی-(تو ميشوي مسيح كه بيمار نيستم)

7105
12

تو ميشوي مسيح كه بيمار نيستم
ديگر از اين به بعد گرفتار نيستم

از نان دست رنج خودم لقمه مي خورم
شغلم"گدايي"است نه بيكار نيستم
 
با هر گداكريم شدن ،عادت شماست
ورنه من از شما كه طلبكار نيستم

هست من از گدا شدنم آب مي خورد
وقتي فقير نيستم انگار نيستم

ديدي اگر كبوتر ديوار تو شدم
بالم شكسته بود نه سربار نيستم!

از اين به بعد قول بده عاشقم كني
با من كه باشد عشق نگهدار نيستم

حالا اگر كلاف بدست آمدم فقط
بازار گرمي است خريدار نيستم

از چه جواب نامه ي ما را نمي دهي
چندين شب است!! از تو خبر دار نيستم
 
گاهي براي آمدنت گريه مي كنم
آنقدر هم به جان تو بي عار نيستم

(علي اكبر لطيفيان)

  • جمعه
  • 31
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 5:30
  • نوشته شده توسط
  • جواد

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران