• دوشنبه 3 دی 03


انصارالحسین علیه السلام -(در عشق نه سر، که دردسر می خواهد)

1191
1

جناب حر علیه السلام

از سوی یزید بود اگرچه سِمتش
ختمِ به حسین شد ولی عاقبتش
یک عمر اسیر بود و حُر نامش بود
از مرحمت حسین حُر شد صفتش
.
.
جناب وهب علیه السلام

تزویر و ریا رسم مسلمانی بود
اسلام فقط پینه ی پیشانی بود
آن روز که سبط مصطفی را کشتند
فریادرسش جوان نصرانی بود
.
.
جناب جون علیه السلام

از عطر تنش دشت معطر شده است
از نور رخش دشت منور شده است
سر پای حسین داد و از آن ساعت
رنگ تنش آبروی جوهر شده است
.
.
جناب عابس علیه السلام

در عشق نه سر، که دردسر می خواهد
نه خود وُ زره وَ نه سپر می خواهد
اینگونه که عابس به دل میدان زد
پیداست که عاشقی جگر می خواهد
.
.
اللهم عجل لولیک الفرج

فرزند حسین این حوالی ست هنوز
هل من ناصر...؟ جمله سوالی ست هنوز
ما تک تکمان آن شب آخر رفتیم
او مانده و خیمه ای که خالی ست هنوز

  • سه شنبه
  • 12
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 16:13
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه نعیم امینی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران