• دوشنبه 3 دی 03

 مهدی رحیمی زمستان

متن شعر شب چهارم محرم 98 -(فرمانده بودی آمدی سرباز دین باشی)

1076
1

فرمانده بودی آمدی سرباز دین باشی
دُر باشی و حُر باشی و مرد آفرین باشی

از حضرت زهرا شفاعت را طلب داری
باید بگویم هر چه داری از ادب داری

چون در حقیقت حضرت زهرا نگاهت کرد 
با یک نظر فرمانده ی کل سپاهت کرد

معنی حُرکربلا اینطور شد ساده
هرکس که زهرا شد خریدارش،شدآزاده

نعلین را در کربلا انداختی بر دوش
یعنی به فرمانت شدم آقا سراپا گوش

سرباز اربابی و حکم آمد از آن بالا
فرماندهی لشکر صدیقه ی کبرا

تو در حقیقت چون که بر ارباب پیوستی
روز نخستین راه را روی خودت بستی

روز نخستین صحبت ارباب پاکت کرد
روز دهم تاثیر کرد و سینه چاکت کرد

پیوستنت تاریخ را یکدفعه برگرداند
بیش ازهمه این بازگشتن شمر را سوزاند

یک بار با برگشتنت یک بار با جنگت
یعنی دودفعه شمر افتاده ست در چنگت

فرمانده ی محض سپاه توبه کارانی
ازاین جهت درد مرا هم خوب میدانی

یک آیت از مجموع اعجاز حسینی تو
چون اولین سردارِ سرباز حسینی تو

درکربلا ازاین جهت مثل علی هستی
که بر سر خود دستمال زرد را بستی

آن دستمالی که حسین از مادرش دارد
حُر مثل سربندی همان را بر سرش دارد

پیداست بر انگشتر کرب و بلا دُرّی
زهرا خریدار تو شد ازاین جهت حُرّی

یعنی گریز روضه ی حُر میشود کوچه
یعنی ازآن نامردها پُر میشود کوچه

  • چهارشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 15:12
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران