حرم به پیش دو چشم ترت به غارت رفت.
به دست غم جگر مادرت به غارت رفت.
امید داشت که برگردی از دم تیری.
تمام آرزوی دخترت به غارت رفت.
جهنم طمع از جسم اربن اربایی.
گذشت، نه ، زره اکبرت به غارت رفت.
به دست نیزه و شمشیر و تیر و سنگ و عمود.
تمامی تن آب آورت به غارت رفت.
نشد به طفل خیالی دل ربابت خوش.
که گاهوار علی اصغرت به غارت رفت.
شد آخرین نفست درس دین و آزادی.
به خیمه حمله شد و باورت به غارت رفت.
چه گوشوار و النگو، چه چادر و خلخال.
چه روسری، همه از دخترت به غارت رفت.
بدون بهره نشد ساربان که انگشتت.
به خنجری پی انگشترت به غارت رفت.
درست، از سر آن بوسه ام به حنجر تو.
به خنجری ز قفا حنجرت به غارت رفت.
به نعل تازه چه بی پرده شد زیارتگاه.
تنت، چو پیرهن در برت به غارت رفت.
شدی در علقمه غارت به داغ سقایت.
به زینبیه دل خواهرت به غارت رفت.
به زخم های فراوان، در آفتاب سه روز.
به دست هرم هوا پیکرت به غارت رفت.
پس از دو مرتبه دست به دست گردیدن.
برای جایزه حتی سرت به غارت رفت.
- پنج شنبه
- 14
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 12:59
- نوشته شده توسط
- alatashekoodakan
- شاعر:
-
رسول رشیدی راد
ارسال دیدگاه