لحظه های غم رسیده
موسم ماتم رسیده
خسته دل دلغمین گشته زینب
زانوی غم بغل دارد امشب
وا مصیبت مصیبت مصیبت۲
آمده مولی کنارش
گریه دارد همچو یارش
اول گریه های تو باشد
بعد از این غصه های تو باشد
وا مصیبت مصیبت مصیبت۲
ای تمام سوز و سازم
گو به من فردا چه سازم
از غم صبح فردا غمینم
کن دعا تا که داغت نبینم
وا مصیبت مصیبت مصیبت۲
ظهر فردا نور دیده
می شوم من سر بریده
غرقه در خون شود پیکر من
بر سر نی ببینی سر من
وا مصیبت مصیبت مصیبت۲
ظهر فردا اصغر من
قاسم من اکبر من
جملگی می شوند غرقه در خون
می شوی زینبم تو جگرخون
وا مصیبت مصیبت مصیبت۲
- پنج شنبه
- 14
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 17:1
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
رضا یعقوبیان
ارسال دیدگاه