بود امشب شب ذکر و عبادت
ولی فردا بود روز شهادت
همه در تاب و در تب
ولی در گریه زینب
حسین جانم حسین جان۲
شب نور و شب عاشور گشته
درون خیمه ها پر شور گشته
همه در شور و غوغا
امان از صبح فردا
حسین جانم حسین جان۲
به گرد پور زهرا جمله جمعند
همه پروانه گرداگرد شمعند
همه گرم دعایند
کنار مقتدایند
حسین جانم حسین جان۲
به خیمه با برادر گفت زینب
رسیده یا اخا جانم بر لب
دعا کن ای معینم
که داغت را نبینم
حسین جانم حسین جان۲
دوباره گفت ایا صبر و قرارم
بیا بنشین برادرجان کنارم
ضیای دیده ی من
گل غمدیده ی من
حسین جانم حسین جان۲
به لب هایم بود هر دم نوایی
گمانم می رسد وقت جدایی
شود آیا امیرم
به جای تو بمیرم
حسین جانم حسین جان۲
- پنج شنبه
- 14
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 17:1
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
رضا یعقوبیان
ارسال دیدگاه