تو خورشید خیمه ها و
زینت هفت آسمانی
چرا افتادی روی خاک
غرق خون و نیمه جانی
چرا ای آیات قرآن
به دورت شمر و سنان است
بیا برگردیم به خیمه
ببین عمه نگران است
چون مویت ( پریشانم) 3
قربانت (شود جانم) 3
واویلا عموجانم
عمو جان من جای بابا
جان دهم در بین گودال
عموجان اینجا تن من
با تو گردد هر دو پامال
چرا رویت غرق خون است
ببوسم آیینه ی تو
شبیه شش ماهه من هم
دهم جان بر سینه ی تو
جدا شد (اگر دستم) 3
فدایت (همه هستم) 3
واویلا عمو جانم
- پنج شنبه
- 14
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 17:40
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
میثم مومنی نژاد
ارسال دیدگاه