ببین سفیر تو تنها شده آقا
به یاد تو چشمم دریا شده آقا
اگر چه سرتا پا،پر از غم و دردم
با دست بسته هم دور تو می گردم
ای یوسف زهرا کوفه میا آقا
با طوعه می گفتم میا به پشت در
چون که لگد خورده در پشت در مادر
از دشمنت اینجا طعنه شنیدم من
به دست یک نامرد سه شعبه دیدم من
ای یوسف زهرا کوفه میا آقا
سرم شکست اما هستم به تاب و تب
سربسته می گویم وای از سر زینب
اینجا به اشک تو یه عده می خندند
سر تو را مولا به نیزه می بندند
ای یوسف زهرا کوفه میا آقا
*******
شائق
- پنج شنبه
- 14
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 23:53
- نوشته شده توسط
- هاشمی
- شاعر:
-
محمود اسدی
ارسال دیدگاه