ای قاسمم یکبار چشمان خود وا کن
افتاده ام از پا مرا تماشا کن
ای لاله ی باغم در خون تپیدی تو
در زیر مرکبها قامت کشیدی تو
واويلا واويلا صد آه و واويلا
کنار جسم تو زمزمه می کردم
با دیدنت یاد از فاطمه می کردم
تاب و توان از من زخم تنت برده
به پهلویت دیدم،نیزه گره خورده
واويلا واويلا صد آه و واويلا
بادیدنت پا تا ،سرم پر از درده
بر کمرت خصمی،نیزه فرو کرده
همسفرم میشه سرت به روی نی
ماه عسل میر سرت تو بزم می
واويلا واويلا صد آه و واويلا
******
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج
- جمعه
- 15
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 13:12
- نوشته شده توسط
- هاشمی
- شاعر:
-
محمود اسدی
ارسال دیدگاه