• جمعه 2 آذر 03

 قاسم نعمتی

السلام علیک یا رقیه بنت الحسین -(خواهم امشب همچو عمه راز دل افشا کنم)

544

خواهم امشب همچو عمه راز دل افشا کنم

کاف و هاء و یاء و عین و صاد را معنا کنم

کاف من کرب و بلا و کربلایم شهر شام

نیمه شب ویرانه را چون عصر عاشورا کنم

آنقدر گیسو پریشان می کنم تا عاقبت

خون پامال تو ای خون خدا احیاء کنم

گر چهل سال است اینجا سبِّ جدم می کنند

یک شبِ با ناله ام این قوم را رسوا کنم

من چو مادر، احتجاجم احتجاج گریه است

من در این ره اقتدا بر مادرم زهرا کنم

هاء من از هیئت خلقت حکایت می کند

وای بر آنکس که از او کج نگاهم را کنم

یک زنا زاده بریده گر سرت بابا حسین

یاء تفسیرم سخن از حضرت یحیی کنم

چون که دیدم نیست تفسیری به عین غیر از عطش

نذر کردم تشنه لب جانم به تو اهدا کنم

در بیان آخرین حرفم دگر لالم پدر

حال صاد خطبه ام را با عمل معنا کنم

صاد قتل صبر باشد جمله آثارش نگر

صبر کن تا معجرم آرام از سر وا کنم

صورت نیلیّ و گوش و ریشۀ مویم ببین

رخصتی ده تا سخن از ساقهای پا کنم

اولین کودک که بی حائل لگد خورده منم

نیمه نیمه آه را از سینه ام بالا کنم

زجر (لع)  می زد سیلی ام هر لحظه ای می خواستم

تا به یادت نام زیبای تو را نجوا کنم

بارها با قصد جانم گردنم را می گرفت

جان به کف قسمت بر این شد تا تو را پیدا کنم

زیر هر ضرب لگد گفتم: عمو عباس کو؟

گوشوارم گم شده یاری کند پیدا کنم

او سواره من پیاده هر دو پا پُر آبله

شکوه از خار مغیلانِ دل صحرا کنم

نیمی از ره را به گیسویی پریشان آمدم

بعد از آن از دردِ سر شب تا سحر نجوا کنم

  • یکشنبه
  • 17
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:44
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران