میر لیشکر من سردار سپاهم
چون گل هر دو دستت افتاده به راهم
پشتم را شکستی ای دارو ندارم
بی تو من چگونه رو در خیمه ارم
واویلا واویلا
می خندد به اشکم بی رحمانه دشمن
تیر از دیده ی تو بیرون می کشم من
بی تو ای پناهم کار من تمام است
می گویم به زینب معجر بی دوام است
واویلا واویلا
- یکشنبه
- 17
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 10:54
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
قاسم نعمتی
ارسال دیدگاه