پاشو داداش ببين شلوغه دیگه دورو برم
پاشو داداش بيا با هم برگرديم سوى حرم
پاشو داداش دو دستى خاک غم ميريزم سرم
اى علمدارم پاشو کارى کن
شاه تنها رو پاشو يارى کن پاشو کارى کن
مثل بابا فرق سرت وا شده من چه کنم
جوون ميدى و اين کمرم تا شده من چه کنم
نيزه مسير نفست رو بسته من چه کنم
زير لگد استخونات شکسته من چه کنم
من چه کنم که پاشى داداش
من چه کنم غريب و تنها
من چه کنم با اين نامردا
واى اخا علمدار من
مير حرم چرا ديگه بالا نمياد صدات
مير حرم نشسته خون پيشونى رو لبات
مير حرم ميزارم با گريه لب روى لبات
هستم اشفته مثل گيسوهات
وا شده از هم طاق ابروهات طاق ابروهات
کف ميزنن وقت زمين خوردنت من چه کنم
نيزه دارا هر طرفى بردنت من چه کنم
پاشو ببين صحبت غارت شده من چه کنم
دلشوره هام برا اسارت شده من چه کنم
پاشو ببين همه ميخندن
پاشو ببين رام و ميبندن
پاشو ببين که تنهايم من
واى اخا علمدار من
- یکشنبه
- 17
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 10:55
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
قاسم نعمتی
ارسال دیدگاه