پس از تو دام بلا قسمت کبوتر شد
کبوترِ سرِ دوشت پرید و پرپر شد
بجای ناز کشیدن کشید مویم را
کسی که بعد عمو شیر شد دلاور شد
تمام راه به من نان خشک میدادند
زبس که دختر تو روزه داشت لاغر شد
صدا زدم ابتا! زجر زد بصورت من!
حریف من نشد و سیلی اش مکرر شد
شلوغی سر بازار دخترت را کشت
چه چشم های بدی! عمه سوخت مضطر شد
لبم فدای لب تو! سرم فدای سرت
که هرچه شد به من زار باتو بدتر شد
خبر بده به نجف! شامرا به همزده ام
نگو رقیه!رقیه علی دیگر شد
- یکشنبه
- 17
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 18:27
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
سید پوریا هاشمی
ارسال دیدگاه