عشق فرمود ندارم خبري بهتر از اين
نيست،گشتيم،نديديم دري بهتر از اين
حرف هفتاد و دو دلداده ميان است،فقط
در كجا داشت كسي همسفري بهتر از اين
آن ميان دلبري از نسل حسن ميفرمود
وقت آن است مرا هم بخري بهتر از اين
لحظه اي حس يتيمي به دلم دست نداد
چون نديده است دو عالم پدري بهتر از اين
دست هايم به فداي تو و انگشتر تو
نيست اين لحظه مهيا سپري بهتر از اين
جان اكبر،اگر از رفتن من گريه كني
رفته از پيش تو قبلأ پسري بهتر از اين
آمدم جاي تو باشم هدف تير و سنان
من ندارم دم آخر هنري بهتر از اين
سرم اي كاش شود جاي سرت نيزه نشين
عاشق دوست ندارد نظري بهتر از اين...
- یکشنبه
- 17
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 18:33
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محسن صرامی
ارسال دیدگاه