یا نور
من شمع داغدارم و شرح عزا شدم
بعد از پدر به سوز و محن مبتلا شدم
پیر جوانی ام چه بگویم که سوختم
من غصه دار ماتم کرببلا شدم
پیش نگاه من علی اکبر شهید شد
من بیقرار آن تن در خون رها شدم
در علقمه قمر به زمین خورد و بعد از آن
آشوب سوز ناله ی ادرک اخا شدم
با چشم خود تلظّی لب تشنه دیده ام
زخم سه شعبه دیدم و درد آشنا شدم
بردند هر چه بود به غارت حرامیان
ناموس من اسیر و اسیر بلا شدم
پشت و پناه خیمه شکست و دلم شکست
تب دار شعله های غم خیمه ها شدم
پیغمبر حماسه و مبعوث کربلا
میراث دار حضرت خون خدا شدم
از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام
در پای نیزه حنجره ی نینوا شدم
داغ رقیه قلب مرا پاره پاره کرد
کنج خرابه زخمی این روضه ها شدم
من شاهد مجاهدت عمه بوده ام
با خطبه های محکم او هم صدا شدم
داغی نمی رسد به غم مجلس شراب
وقتی اسیر جمعیتی بی حیا شدم
زینب کجا؟ سکینه کجا؟ حرف بردگی!
خاکم به سر که شاهد این ماجرا شدم
- پنج شنبه
- 21
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 2:37
- نوشته شده توسط
- قاصد
- شاعر:
-
جابر عابدی
سیدمحمدحسین طالقانی