امشب تنِ بی سرِ گل زهرا
مانده غریبانه بر خاک صحرا
گشته آواره عترتِ طاها
روان به سوی وادیِ غمها
آه و واویلا آه و واویلا...
امشب زیارتِ آن خونین پیکر
از عرشِ مُعَلّیٰ می آید مادر
همناله با پیغمبر و با حیدر
میزند از غم بر سینه و سر
آه و واویلا آه و واویلا...
پسرم در مَقتل غوغا به پا شد
شمر آمد و نگویم که چه ها شد
پیش چَشمم سرت از تن جدا شد
سَرِ پاکَت هِلال نیزه ها شد
آه و واویلا آه و واویلا...
- پنج شنبه
- 21
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 9:21
- نوشته شده توسط
- علیرضا گودرزی
- شاعر:
-
امیر عباسی
ارسال دیدگاه