• یکشنبه 4 آذر 03


شعر حضرت زینب سلام الله علیها -(دید زینب بانوی ملک عرب)

883
1

دید زینب بانوی ملک عرب
رأس شه در نیزه ذکر حق به لب 

گفت کای جان جهان قربان تو 
من فدای آن لبِ عطشان تو 

چون توئی قرآن ناطق در جهان 
کهف عالم ، کهف را از نو بخوان 

تو بخوان در نیزه قرآن مبین 
من کنم تفسیر آیات مبین 

خوش بخوان قربان آن لعل لبت 
دِه تسلّی بر بنات و زینبت 

همچو جدّت از تو اعجاز سخن 
احتجاج مادرم زهرا ز من 

تو بخوان قرآن بسان مصطفی 
من سخن گویم به صوت مرتضی 

آیۀ قرآن بخوان ، قرآنیان 
بلکه برخیزند از خواب گران 

کوفیان دعویّ قرآن می کنند 
قاریَش را سنگباران می کنند 

این جماعت دم ز قرآن می زنند 
سنگ بر بیچاره مهمان می زنند 

ای هلال یکشبه ماه حجاز 
باشدت از بدر کامل امتیاز

دیشب ای ماهم کجا بودی کجا؟ 
بدر کامل کی بماند در خفا؟ 

کس هلالی را ندیده در محاق 
از چه رو بودی تو اندر احتراق 

ای که رویت سرّ حیّ داور است 
در جمال الله چرا خاکستر است؟ 

از دلم هرگز نمی کردی خطور 
کاین جفاها بینم از قوم شرور 

این جماعت کز ره دین گمرهند 
آل حیدر را تصدّق می دهند 

من نمی گویم که با من حرف زن 
یا توجّه کن به این یک مشت زن 

کن تکلّم با صغیره دخترت 
فاطمه این دختر غم پرورت 

ای «حسینی» این سخن را کن تمام 
روز کوفه جانب بیت الحرام 

  • پنج شنبه
  • 21
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 11:21
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران