یاس من گلبرگ های تو جدا افتاده است
عطر عباسی تو دست صبا افتاده است
چون اناری سرخ پاشیده شدی برروی خاک
پاره های پیکرت ازهم جدا افتاده است
درهیاهوی ستم موج صدایت گم شده؟
یا که خشکیده گلویت ازصدا افتاده است؟
می شود یک بار دیگر یا اخا خوانی مرا
تا ببینم پیکر تو درکجا افتاده است
تیرها را دیده ام قصد زیارت کرده اند
درضریح چشم تو تیری زپا افتاده است
علقمه یک سو،تنت یک سو،علم سوئی دگر
فاصله دربین دستانت چرا افتاده است؟
حیدر دشت بلا، شمشیر خورده برسرت!
بر زمین عباس من یا مرتضی افتاده است؟
هیچ کس آبی نمی خواهدکه آب ازسرگذشت
با غمت آتش به باغ لاله ها افتاده است
از حضور فاطمه وز ناله های گرم او
شورشی در سرزمین کربلا افتاده است
زیر باران سپهر دیدۀ خون ریز من
بلبل طبع «وفایی» از نوا افتاده است
- جمعه
- 22
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 19:15
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
استاد سید هاشم وفایی
ارسال دیدگاه