طائر عرشم ولى پر بستهام
ياد دلدارم ولى دلخستهام
آسمانم بى ستاره مانده است
درد من را سوى غربت رانده است
نالهها مانده است در چاه دلم
قاتلى دارم درون منزلم
من رضا را همچو روحى بر تنم
هستى و دارو ندار او منم
ضامن آهو مرا بوسيده است
خندهام را ديده و خنديده است
بر رضا هركس دهد من را قسم
حاجتش را مىدهد بى بيش و كم
لالهاى در گلشن مولا منم
غصه دار صورت زهرا منم
زهر كين كرده اثر رويم ببين
همچو مادر دست بر پهلو غمين
در ميان حجرهاى در بستهام
بى قرارم، داغدارم، خستهام
اين طرف يا فاطمه باشد جواد
آن طرف دشمن ز حالش گشته شاد
اين طرف درد و غم و آه و فغان
آن طرف هم دختران كف زنان
كس نباشد بين حجره ياورم
من جوانمرگم، شبيه مادرم
ريشهها را كينهها سوزانده است
جاى آن سيلى به جسمم مانده است
حال كه رو بر اجل آوردهام
ياد باباى غريبم كردهام
نيست يك درد آشنا اندر برم
خواهرى نبود كنار پيكرم
تشنه لب در شور و شينم اى خدا
ياد جدّ خود حسينم اى خدا
- جمعه
- 7
- مهر
- 1391
- ساعت
- 18:14
- نوشته شده توسط
- مرتضی پارسائیان
ارسال دیدگاه