وخدا مستندی ساخت علی اعجازش
مهر تکمیل رسالت سند آغازش
ها علی بشر کیف بشر یعنی که
آسمان جای علی بود وملک سربازش
در افق با قلم نور نوشتند علی
گریه ی شوق گل و آینه لبخند علی
بای بسم لله و خط وقلم و نقطه ونام
واژه در واژه غزلها همه هستند علی
راز سربسته ی چاه وغم نا انسان ها
سالها غرق سکوت و جگر و دندان ها
استخوان بود و گلو غیرت وغربت باهم
نفسی بود،خدا و شب و نخلستانها
عشق از فرط عطش مانده ببیند اورا
لب شمشیر و تبسم و دوتا ابرو را
می رود رود هم آوای کسی باشد که
راه می داد فقط بر لب خود یا هو را
شعر مبافم و دیدی که دلم بیمار است
شب عید است ولی غم به دلم آوار است
من که رسوا شده ی بعد همان کابوسم
سر این سفره نفرما چه کسی سربار است...
- دوشنبه
- 25
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 11:9
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
طیبه بهبودی
ارسال دیدگاه