• دوشنبه 3 دی 03


حضرت رقیه سلام_الله علیها واحد -(عمرم به سر رسید)

621

بند اول
عمرم به سر رسید
وقت سفر رسید
امشب عیادتم   
با سر پدر رسید

نون رو آجرم 
از شمر چه دلخورم
چونکه پاشو گذاشت
محکم رو چادرم

باسنگ منو زدن
وقت عبور من
گفتن کنیز اومد 
له شد غرور من

مردم بابا بیا(۴)

بند دوم

پشت دروازه ها
زیر و زبر شدم
دیدم سر تورو 
دست به کمر شدم

رفتی نیومدی 
من بی بابا شدم
بسکه خوردم زمین 
لنگ عضا شدم

زجر پا چکمه ی پا
افتاد به جون من
مشت زد تو دهنم
خورد شد دندون من

مردم بابا بیا(۴)

بند سوم

بسکه مشت و لگد 
خورده رو تن من
شکلم شده مثل 
شکل یه پیرزن

بابا سفر بخیر
رفتی به راه دور
اما بگو چرا 
باسر ته تنور

میرم از حال و هوش
با این زخم رو دوش
سوختم با آتیشو
سوختم با آب جوش

مردم بابا بیا(۴)

بند چهارم

دوختن با پشت دست
چشمامو ابرومو
هر جور شد پس بگیر 
بابا گوشوارمو

لکنت زبون دارم
داغ هجرون دارم
روی فرق سرم
چشمه از خون دارم

خوب شد ندیدی که
لشگر ریختن سرم
هر کی رسید میزد
با پا رو کمرم

با این حال خراب
رفتم بزم شراب
تعارف میکرد بهم
سینه میزد رباب

مردم بابا بیا(۴)

  • دوشنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 11:45
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید


حجم فایل 1.02 MB
تعداد بازپخش 33
تاریخ بارگذاری دوشنبه 25 شهریور 1398 02:51
عنوان : بند چهارم
حجم فایل 852.92 KB
تعداد بازپخش 5
تاریخ بارگذاری دوشنبه 25 شهریور 1398 02:51
عنوان : بند سوم
حجم فایل 856.48 KB
تعداد بازپخش 6
تاریخ بارگذاری دوشنبه 25 شهریور 1398 02:51
عنوان : بند دوم
حجم فایل 869.80 KB
تعداد بازپخش 13
تاریخ بارگذاری دوشنبه 25 شهریور 1398 02:51
عنوان : بند اول

ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران