بابا بابا
کاش ندونی حال دلم رو
این همه غصه و غمم رو
دردامو به کسی نگفتم
عمه می دونه ماتمم رو
نبودی و بد جوری شکست_حرمت دخترت بابا
چی بگم از کجا بگم_چه جور بگم از شامیا
چه جور بگم بهت من از _محله یهودیا
باباحسین باباحسین
بابا بابا
حال و روزم خیلی خرابه
غصه های من بی حسابه
از بس که درد تو سینه دارم
نفس کشیدنم عذابه
نبودی و برای من_نموند دیگه غرور بابا
چشماتو دور دیدن زدن_بدجور به من سیلی بابا
پلکای زخمیم و دیگه_ وا میکنم به زور بابا
باباحسین باباحسین
- دوشنبه
- 25
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 13:35
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
رضا رسولی
ارسال دیدگاه